ارسال شده از bbc.co.uk

در مکالمات روزمره می‌توان با بی‌دقتی از کلمه‌های مترادف به‌جای یکدیگر استفاده کرد ولی با فراتر رفتن نیازها انتخاب کلمه‌های مناسب لازم می‌شود.

 

یکی از مهم‌ترین چیزها برای هر نویسنده یا مترجم شناختن معنی‌های متفاوت کلمه‌ها و جای کاربرد آن‌هاست. در زبان رادیویی که زبان گفتاری است، به اندازه نوشتن موضوع‌های فلسفی، ادبی، علمی و مانند این‌ها دقت در انتخاب کلمه‌ها لازم نمی‌شود، اما اهل هر زبانی همین که در بیان فکر از حد نیازهای عادی روزمره فراتر رفت، وارد حیطه کلمه‌هایی می‌شود که بیان کننده مفهوم‌هایی فراتر از نیازهای طبیعی در رابطه‌های فرد با دیگران در جامعه است. در این حیـطه است کـه فرد به دقت بیـشتر در انتـخاب کلمه‌هـا برای بیـان معنی‌های دقیق نیاز پیدا می‌کند، و باز در همین حیطه است که کلمه‌هایی که مترادف شناخته می‌شود، به اعتبار معنای دقیق خود و تفاوت خود با مترادف‌ها در معنی، استقلال پیدا می‌کند و از نویسنده یا مترجم می‌خواهد که متوجه این استقلال باشد و فکر نکند که مترادف بودن، عین یکدیگر بودن است.

حالا یک مثال می‌آورم تا موضوع روشن‌تر شود. کسی که جمله "Taleban commanders say casualties" را در ترجمه فارسی خود بنویسد: "خسارت کمی به آن‌ها وارد شده است"، بدیهی است که نه معنی دقیق "خسارت" را می‌داند، نه معنی دقیق "casualty" را. "خسارت" در موردی به کار می‌رود که عملی یا حادثه‌ای موجب زیانی مالی شده باشد، نه زیان جانی، و "casualty" در انگلیسی به معنی "تلف شده" به کار می‌رود، هم در معنی کشته یا زخمی شدن نظامی و غیر نظامی در جنگ، هم در معنی خراب شدن یا نابود شدن چیزها، و در مورد جمله بالا مقصود همان به اصطلاح پیکارجویان گروه طالبان است. بنابراین در فارسی باید گفت: "فرماندهان طالبان می‌گویند که تلفات آن‌ها کم (سبک) بوده است".

من نمی‌گویم که همه نویسندگان رسانه‌های گروهی انگلیسی یا اهل زبان‌های دیگر حداکثر دقت لازم را در انتخاب کلمه‌ها به کار می‌برند، و این را هم اضافه می‌کنم که بعضی از نویسندگان یا مترجمان فارسی زبان فقط در ترجمه نیست که دقت در انتخاب کلمه‌ها را رعایت نمی‌کنند، بلکه در حرف زدن و نوشتن مستقیم به فارسی هم دچار این کوتاهی می‌شوند. رسانه‌های گروهی برای شنوندگان در حکم یک مدرسه نهانی آموزش زبان هستند و می‌توانند زبان ملتی را بیمار و آشفته کنند یا به آن قدرت و سلامت و غنا ببخشند.

در اینجا به سه کلمه توجه می‌کنیم که در ذهن بسیاری از نویسندگان و مترجمان امروز حالت مترادف دارد، یعنی کلمه‌های "بیانیه"، "اعلامیه"، "اطلاعیه"، اما این سه کلمه که از زبان عربی گرفته شده است، و لابد هر یک را در ابتدا اختصاصاٌ برای مفهومی معین گـرفته بودند، و اگـر می‌شـد که عـیناً هـر یک از آن‌هـا را در هـر موردی به جای آن دوتای دیگر به کار برد، ضرورت نمی‌داشت که برای یک مفهوم سه کلمه از زبان عربی به وام بگیرند. ببینیم در لغتنامه‌های فارسی معتبر با این سه کلمه چه برخوردی شده است.

بیانیه

  • در "لغتنامه دهخدا": "پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرد و معتقد به تناسخ و رجعت بود". دهخدا معنای دیگری برای این کلمه نمی‌دانسته است یا کاربرد آن به صورت "اسم عام" را به رسمیت نمی‌شناخته است.
  • در "فرهنگ معین": کلمه بیانیه آورده نشده است.
  • در "فرهنگ بزرگ سخن"، تألیف دکتر حسن انوری: "اطلاعیه یا نوشته‌ای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی در زمینه خاصی صادر می‌شود و اطلاعاتی را معمولاً به تفصیل بازگو می‌کند."

اعلامیه

  • در "لغتنامه دهخدا": ورقه‌ای خطی یا چاپی که در آن امری را به سمع مردم برسانند (از فرهنگ فارسی معین). بیان‌نامه، اعلان. نوشته‌ای که به منظور آگاه ساختن مردم برای امری انتشار دهند (یادداشت‌های مؤلف، یعنی دهخدا).
  • در "فرهنگ معین": ورقه‌ای خطی یا چاپی که در آن امری را به سمع مردم برسانند.
  • در "فرهنگ بزرگ سخن": ۱- مطلبی که به صورت کتبی یا شفاهی به اطلاع مردم می‌رسد. ۲- مجموعه قوانین و اصولی که مورد تأیید گروهی قرار می‌گیرد و آن را به اطلاع همگان می‌رسانند: اعلامیه استقلال. اعلامیه حقوق بشر.

اطلاعیه

  • در "لغتنامه دهخدا": کلمه اطلاعیه نیامده است.
  • در "فرهنگ معین": ورقـه‌ای که برای آگاه کـردن دیگـران از امری توزیع کنند.
  • در "فرهنگ بزرگ سخن": خبری که به صورت کتبی یا شفاهی به آگاهی مردم می‌رسد.

می‌بینیم که فقط در "فرهنگ بزرگ سخن" در مورد تعریف اعلامیه، تا حدی به کاربرد اختصاصی کلمه "اعلامیه" توجه شده است و این توجه در دو مثال "اعلامیه استقلال" و "اعلامیه حقوق بشر" ملاحظه می‌شود. در "لغتنامه دهخدا" و "فرهنگ فارسی معین" اعتنایی به معنای متداول "بیانیه" نشده است و تعریفی هم که برای دو کلمه دیگر آمده است، با هم فقط تفاوت لفظی دارد، نه تفاوت معنایی. چنین به نظر می‌رسد که توجه به معنای دقیق کلمه‌ها هنوز کاری اساسی و جدی نشده است.

برای آگاهی از وضعیت کاربرد این سه کلمه در نوشته‌های خبری و رسمی امروز به گوگل فارسی مراجعه کردم. در برابر کلمه "اطلاعیه" ۴۴۹۰۰۰ مورد آمده است از آن جمله "اطلاعیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت کریم امامی"، "اطلاعیه دفتر سیاسی حزب دموکرات ایران در رابطه با برگزاری نهمین پلنوم کمیته مرکزی"، "اطلاعیه هشتمین کنفرانس آمار".

در اطلاعیه، شخصی، نهادی، یا سازمانی بازرگانی، اقتصادی، علمی، سیاسی، خبری و مانند این‌ها، می‌خواهد موضوعی را که به فعالیت، هدف یا موجودیتش مربوط می‌شود، به اطلاع مردم برساند و ارزش اطلاعی آن به همین آگاهی مردم از موضوع در آن زمان محدود می‌شود. در این معنی در زبان انگلیسی چند کلمه به اصطلاح مترادف هست که معمول‌ترین آن‌ها از این قرار است:

Statement, announcement, communiqué, press release, bulletin, report, hand-out…

این کلمه‌ها با اینکه در موردهای متفاوت به کار می‌رود، در ماهیت معنی با هم تفاوت چندانی ندارد. همین که مردم از موضوع آن‌ها اطلاع پیدا کردند، اعتبار خبری آن‌ها تمام می‌شود، چه اطلاعیه‌ای پزشکی درباره موقعیت یک بیمار در جریان درمان باشد، چه اطلاعیه‌ای سیاسی درباره نظر یک شخصیت سیاسی یا مقام دولتی درباره یک موضـوع محـلی، منطقه‌ای یا جهـانی، و چـه اطـلاعـیه‌ای سازمانی درباره تشکیل یک کنفرانس باشد. اما بسیاری از همان کسانی که درباره این موضوع‌ها "اطلاعیه" صادر می‌کنند، گاهی هم، بدون هیچ دلیلی درباره همان موضوع‌ها "اعلامیه" یا "بیانیه" صادر می‌کنند، چنانکه گویی این سه کلمه در ذهن آن‌ها هیچ تفاوت معنایی ندارد.

در گوگل فارسی در برابر کلمه "اعلامیه" ۱۱۳۰۰۰ و در برابر کلمه "بیانیه" ۲۴۱۰۰۰ مورد کاربرد آمده است، که اگر در آن‌ها دقت کنیم، می‌بینیم که در بیشتر موردها به همان معنی "اطلاعیه" به کار رفته است. مثلاً "کانون نویسندگان ایران" که مرگ کریم امامی را با "اطلاعیه" به مردم خبر می‌دهد، دستگیری یوسف عزیزی بنی طرف را با "بیانیه" به اطلاع مردم می‌رساند، و در بعضی از سایت‌های اینترتی به "بیانیه"ها و "اطلاعیه"های کانون نویسندگان با کلمه "اعلامیه" اشاره می‌شود.

کلمه "اعلامیه" در زبان فارسی، تا چند دهه پیش، وقتی که در حیطه مفهوم‌های سیاسی و اجتماعی با دقت بیشتری به کار می‌رفت، در یکی از معنی‌های اصلی کلمه "declaration" بود، مثل "اعلامیه استقلال امریکا"، "اعلامیه جهانی حقوق بشر" و در موردهایی مثل "declaration of war" در فارسی به جای "اعلامیه جنگ" معمولاً "اعلان جنگ" به کار می‌برده‌ایم. در آن معنای خاص در انگلیسی به این صورت تعریف شده است: "اعلامیه گفتاری است که اندیشه‌ای معین را بیان یا اعلام می‌کند. در اعلامیه‌ها می‌کوشند استدلال کنند که موضوعی درست و مطابق با حقیقت است. به بعضی از متن‌های مکتوب اعلامیه گفته می‌شود، مثل اعلامیه استقلال امریکا یا اعلامیه یک‌جانبه پیشنهادی استقلال کبک "Quebec".

کلمه "بیانیه" هم در زبان فارسی، تا چند دهه پیش، وقتی که در حیطه مفهوم‌های سیاسی و اجتماعی و ادبی و هنری با دقت بیشتری به کار می‌رفت، با معنی‌های "manifesto" در انگلیسی همسانی داشـت، با این تعــریف‌ها: "اعـلام عـمومی نیت‌ها و برنامـه‌هـا، چنـانکه به وسیله یک حزب سیاسی یا یک دولت صادر می‌شود. بیانیه یک اعلام عمومی است درباره اصول و نیت‌های معین که غالباً ماهیت سیاسی دارد. در هنر اعلام یا توضیحی مکتوب است برای آگاهی عمومی درباره نظریه‌ها و هدف‌های یک جنبش یا نهضت هنری و ادبی. بیانیه‌هایی که هنرمندان منفرد یا گروهای هنرمندانِ در نیمه اول قرن بیستم صادر کردند که بیان کننده انگیزه و هدف اصلی آن‌ها بود".

در بحث از توجه به معنی دقیق کلمه‌ها سه کلمه اطلاعیه، اعلامیه، و بیانیه را نمونه آوردم و نشان دادم که این کلمه‌ها با هم تفاوت معنی دارد، و می‌گویم که تفاوت معنای این‌ها به هیچوجه در حد تفاوت معنای "خسارت" و "تلفات" نیست، و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان و مترجمان آن‌ها را در حالت مترادف یکدیگر به کار می‌برند. اما در موردهایی بی‌دقتی در انتخاب کلمه برای معنایی که در نظر داریم، نه فقط نوشته را از صحت و صراحت و بلاغت دور می‌کند، بلکه گاهی برای شنونده یا خواننده باعث اشتباه دریافت می‌شود. در اینجا چند نمونه می‌آورم که در آن‌ها برای یک کلمه معین انگلیسی نظیر فارسی درست و دقیقی انتخاب نشده است:

  • تعابیر خشک طالبان از قوانین اسلامی...
  • Strict interpretation of Islam...

کلمه "strict" معنایی متفاوت با "خشک" دارد. سختگیرانه یا جزمی به معنای کلمه انگلیسی نزدیکتر است.

  • بسیاری از مردم نسبت به رژیم جدید... دچار تردید هستند...
  • Many people are wary of the new regime...

کلمه "wary" در اینجا به معنی "دچار تردید بودن" نیست، و بیشتر معنی بیمناک بودن یا نگران بودن می‌دهد: بسیاری از مردم نسبت به رژیم جدید بیمناکند، احساس خطر می‌کنند، بدگمانند. صفت "wary" در موردهایی معنی "محتاط" و "مواظب" دارد.

  • نخست وزیر دانمارک گفت با تمام وجود به خاطر (از بابت) آنچه وی (او) وضعیت آشفته توصیف کرد، عذرخواهی می‌کند...
  • The Danish Prime Minister apologized profusely to Salman Rushdie for what he called "this mess"...

کلمه "profusely" قیدی است که فقط معنای زیاد یا فراوان دارد و از معنای "با تمام وجود" دور است. نخست وزیر دانمارک مقامی است که با لحن و شیوه‌ای رسمی از نویسنده‌ای از بابت خطایی عذرخواهی می‌کند، و قید "با تمام وجود" اصلاً مناسب عذرخواهی رسمی او نیست.

  • گفت او گناهی را (!) مرتکب نشده است تا به خاطر آن عذرخواهی کند.

امروزه بسیاری از نویسندگان و مترجمان به جای ترکیب‌های "به سبب"، "به علت"، "به دلیل"، "از بابت"، "به منظور" و مانند این‌ها ترکیب "به خاطرِ" به کار می‌برند که تقریباً برابر با ترکیب انگلیسی "for the sake of" است. معمولاً انسان‌ها هستند که "خاطر" دارند و کسی می‌تواند "به خاطر" کس دیگر کاری انجام بدهد. جمله بالا را نویسنده یا مترجم باید به این صورت می‌نوشت: "گفت گناهی نکرده است که از بابت آن عذرخواهی کند". در گوگل فارسی برای کاربرد ترکیب "به خاطر" بیش از یک میلیون وهفتصد هزار نمونه آمده است که من با ملاحظ صد تا از آن‌ها فقط به سه مورد برخوردم که درست به کار رفته است. به چند نمونه از موردهای دیگر نگاه می‌کنیم:

  • اعتصاب هزاران کارگر دبی به خاطر عدم افزایش حقوق...
  • طرح استیضاح وزیر ارشاد به خاطر چاپ کاریکاتور...
  • به خاطر توزیع رایگان...
  • به خاطر گناه پدرانمان...
  • به خاطر زیر پا نهادن حقوق بشر...
  • به خاطر اهمیت درس انشاء...

برای کلمه "خاطر" در لغتنامه‌ها این معنی‌ها آمده است: آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادراک، خیال، قریحه، یاد، مکان اندیشه، دل، حافظه، یاد، میل، آرزو، خواهش، عشق، محبت، شوق... نویسنده یا مترجم می‌تواند از خود بپرسد که "عدم افزایش حقوق"، "چاپ کاریکاتور"، "تـوزیع رایگان"، "گنـاه پدران"، "زیر پا نهادن حقوق بشر"، "اهمیت درس انشاء" و هزاران "چیز" دیگر از این قبیل چه "خاطر"ی دارد که برای آن خاطر کاری باید کرد؟ در لغتنامه دهخدا، بعد از دادن همه معنی‌ها و نمونه‌های کاربرد آن‌ها در ادبیات، به نقل از فرهنگ "ناظم الاطباء" معنی‌های جهت، علت، بابت، و برای داده شده است، آن هم با این نمونه از شاعری به نام علی ترکمان: "از من که شهره‌ام به غم، افسانه گوش کن / یک حرف هم به خاطر دیوانه گوش کن"، و ملاحظه می‌کنید که "به خاطر دیوانه" معنی "برای دیوانه" می‌تواند داشته باشد، اما با "علت" و مترادف‌های آن ارتباطی ندارد. بیاییم این "غلط رایج" را برای خاطر خدا از خاطر خود بیندازیم!

البتـه نویسنده یا مترجم وقتی می‌تواند با دقـت خود در انتخاب کلمه‌ها به نتیجه دلخواه برسد که بداند برای چه معنایی احتیاج به کلمه دارد. اگر "معنی" برای خود او روشن و مشخص نباشد، بدیهی است که دقت او در انتخاب کلمه مناسب کاری عبث خواهد بود. مثلاً کسی که تفاوت معنای "اخراج"، "عزل" و "برکناری" برایش روشن نباشد، هر سه کلمه در ذهن او معنای مشابه دارد و بنابراین وقتی که نخست وزیری منتخب با رأی دادگاه یا فرمان رئیس جمهوری از مقام خود "بر کنار" شده باشد، کلمه "اخراج" یا "عزل" را به کارمی‌برد، بدون آنکه بداند که "اخراج" در برابر "استخدام" می‌آید و "عزل" در برابر "انتصاب"، و نخست وزیر نه استخدام شده است که او را اخراج کنند، نه منتصب شده است که عزلش کنند. این بحث را با گفتار "دقت در ترجمه کلمه‌ها" ادامه می‌دهم.

 استفاده نابه‌جا از فعل "هست" در زبان گفتاری و نوشتاری به یکی از عادت‌های غلط در میان فارسی‌زبانان تبدیل شده است.

 

محمدکاظم کاظمی شاعر، نویسنده و منتقد ادبی افغان است. او که کتاب‌های متعددی درباره ادبیات فارسی و شعر در افغانستان نوشته است در حال حاضر عضو شورای سردبیری دو مجله تخصصی به نام‌های "دُر دری" و "خط سوم" است.

به خاطر می‌آورم معمایی شوخی‌گونه را كه گاهی در محافل دوستانه یا مسابقات هوش صدا و سیما در كابل مطرح می‌شد:

كدام عبارت درست است‌؟ زردی تخم مرغ سفید "است" یا زردی تخم مرغ سفید "هست"؟

كسی كه در برابر این معما قرار می‌گرفت‌، نگران بود كه در تشخیص معنای "است" و "هست" دچار اشتباه شود و بالاخره با تفكر و تردید، یكی از این دو را بر می‌گزید كه مثلا "زردی تخم مرغ سفید است" و آن گاه خنده جمع بلند می‌شد كه "زردی تخم مرغ كه سفید نیست‌، زرد است."

ولی از همان هنگام‌، برایم این مطرح بود كه بالاخره "است‌؟" یا "هست‌؟" و این تردید وقتی افزوده می‌شد كه كسی می‌گفت "من در خانه استم" و من نمی‌دانستم كه چرا نمی‌گوید "من در خانه هستم."

ولی بعدها دیدم كه قضیه به آن پیچیدگی هم نیست و به واقع پیچیده به نظر می‌آید. حال كه یكی از دوستان خواسته است تا در این موضوع روشنی بیندازم‌، عرض می‌كنم که:

پیش از همه باید گفت كه "هست" خود یك فعل مستقل است‌، از مصدر "هستن"، به معنی "وجود داشتن" و بنابراین‌، به تنهایی قابل استفاده است‌. ولی "است" فقط یك رابطه است در جملات اسنادی و اسناد دادن چیزی به چیزی دیگر را نشان می‌دهد.

مثلا ما می‌گوییم "خدا هست" یعنی "خدا وجود دارد." و این جمله كامل است. فعل و فاعل خود را دارد. اما اگر بگوییم "خدا است." عبارت ناقص به نظر می‌آید و این پرسش را به میان می‌كشد كه‌ خدا چه چیزی است‌؟ یا در كجا است‌؟ این‌جا مثلا باید گفت "خدا كریم است." یا "خدا با ما است."

از سوی دیگر، "هست" بر "وجود" چیزی دلالت می‌كند و "است" بر "چگونگی" آن. وقتی می‌گوییم "آب هست." یعنی این‌جا آب وجود دارد. اما وقتی می‌گوییم "آب سرد است." دیگر بحث از وجود آب نیست‌، از چگونگی آن است.

اما این قضیه گاهی كمی پیچیده می‌شود، وقتی كه از عبارت‌، هم وجود چیزی را بتوان استنباط كرد و هم چگونگی آن را. به‌راستی كدام ‌یك از این دو عبارت درست است‌؟ "آب در كوزه هست" یا "آب در كوزه است."

به‌واقع هر دو عبارت درست است‌، ولی هر یك در جای خود و معنای خود. در جمله "آب در كوزه هست." هدف این است كه وجود آب را روشن كنیم. گویا كسی صرف بودن یا نبودن آن را از ما پرسیده است و ما به این پرسش پاسخ می‌دهیم كه "در كوزه‌، آب هست‌؟" یعنی "آب وجود دارد؟"

اما وقتی می‌گوییم "آب در كوزه است." به‌واقع موقعیت آب را روشن می‌كنیم و به این پرسش پاسخ می‌دهیم كه "آب در كجاست‌؟" گویا پرسش‌گر خود می‌داند كه آبی در كار هست. می‌خواهد بداند آن آب در كجاست. پس وجود و عدم در كار نیست‌، بلكه چگونگی یا موقعیت مهم است. این‌جاست كه "است" به كار می‌آید.

در گویش و حتی نگارش بعضی مردم‌، گاه چنین عبارتی می‌بینیم: "من در خانه استم." به‌راستی این درست است یا نه‌؟ این‌جا باید توضیح دهیم كه اگر تكیه اصلی بر "بودن" باشد، باید گفت "من در خانه هستم." یعنی "خاطرجمع باش كه من در خانه حضور دارم." اما اگر تكیه اصلی بر "خانه" باشد، یعنی صرفا بخواهیم موقعیت خود را بیان كنیم‌، باید گفت "من در خانه‌ام." یعنی مثلا "در مغازه یا خیابان نیستم."

اما این شكل دوم را در بعضی از مناطق‌، به صورت "خانه‌ام." نمی‌گویند، بلكه به صورت "خانه استم." بیان می‌كنند، چون شكل اول‌، در گویش محلی آن‌ها قابل بیان نیست. به طور كلی در گویش كابل و اطراف آن‌، و نیز در گویش مناطق مركزی و شمال افغانستان‌، "است" همانند یك فعل‌، برای همه ضمایر صرف می‌شود و مثلا می‌گویند "خوب‌ است‌، خوب استند، خوب استی‌، خوب استید، خوب استم‌، خوب استیم" در حالی كه در مناطق غربی افغانستان گفته می‌شود (به (شكل محاوره‌ای) "خوب است‌، خوب‌اند، خوبی‌، خوبید، خوبم‌، خوبیم." در مناطق مختلف ایران نیز همین گونه است و "استم" و "استیم" و امثال این‌ها را نداریم.

چون در گویش كابل و اطراف آن‌، "استم" و "هستم" هر دو رایج است‌، میان این‌ها گاه اشتباه نیز رخ می‌دهد و طرف در حالی كه می‌خواهد حضور در خانه را برساند، می‌گوید "من در خانه استم." یعنی "من در خانه هستم." و این درست نیست. در مناطق غربی افغانستان به جای این‌، می‌گویند "خونه‌‌یم" و در ایران می‌گویند "خونه‌م" و به همین لحاظ، این اشتباه در آن‌جاها بسیار رخ نمی‌دهد.

خوب‌، بالاخره "زردی تخم مرغ سفید است‌؟" یا "هست‌؟" با آن چه تا كنون گفته شد، روشن می‌شود كه سخن از وجود داشتن زردی نیست‌، بلكه سخن از چگونگی آن است‌، پس حال با آرامش خاطر می‌توانیم بگوییم "زردی تخم مرغ سفید است." نه‌، ببخشید، "زردی تخم مرغ‌، زرد است."

پایان

 

ساده فکر کنیم و ساده بنویسیم. این رمز درست نوشتن است. دست‌کم تا جایی که به کار خبرنگارها مربوط می‌شود. می‌خواهیم به زبان ساده و قابل فهم به مردم بگوییم دنیا چه خبر است. پس بهتر است به همان سادگی که با دوست‌مان گپ می‌زنیم، بنویسیم و حرف‌مان را منتقل کنیم. با کلمه‌های کوتاه جمله بسازید. دو جمله کوتاه بهتر از یک جمله بلند است. از نوشتن کلمه‌های سخت و قلنبه پرهیز کنید. پیچیده‌نویسی به کار خبرنویسی نمی‌آید. دیگر این که در استفاده از کلمه‌ها خسیس باشید. به جای "فرد مهاجم هم در میان کشته شدگان است." می‌شود نوشت، "مهاجم هم کشته شده." در این بخش، جمله‌هایی انتخاب کرده‌ایم از میان خبرها و سعی کرده‌ایم در قالب "بنویسیم، ننویسیم" آنها را ساده کنیم. این جمله‌ها را مرور کنید. اما پیام این بخش یک جمله دو کلمه‌ای است: ساده بنویسید.

بیشتر ببینید