ارسال شده از khabaronline.ir
از متن کتاب: ""وقتی می رسیدم خانه هوا دیگر روشن شده بود و مسخره بود اگر می خواستم بروم به رخت خواب، برای همین کنار بابا می نشستم به چیزهای مختلف فکر می کردم، یکی اش اینکه آدم های لال چون نمی توانند داد بزنند احتمالا توی شکم شان سیاه چاله دارند...""

بیشتر ببینید