-
-
من دلم سخت گرفته است از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک - برف - نیما
زردها بی خود قرمز نشده اند قرمزی رنگ نینداخته است بی خودی بر دیوار. صبح پیدا شده از آن طرف کوه "ازاکو" اما "وازانا" پیدا نیست گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب بر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار. وازانا پیدا نیست من دلم سخت گرفته است از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است: چند تن خواب آلود چند تن نا هموار چند تن نا هشیار