-
معرفی کتاب جزء از کل نوشتهی استیو تولتز ترجمهی پیمان خاکسار
هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درسِ من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگآمیزترین تنبیهش، سوای اینکه عادتم بدهد هیچچیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی با من رفتار شود که معبدی مقدس *از متن کتاب*