-
اشعار عباس خوش عمل کاشانی
بیداد خزان ...
ز بیداد خزان سوخت،چو باغ دل شیدام
بهار آمد و افروخت،چراغ دل شیدام
غزل دفتر خود را، صمیمانه گشودند
دو قمری که رسیدند،سراغ دل شیدام
بیا پنجره بگشای،که پشت شب اوهام
پگاه ملکوت است، فراغ دل شیدام
مرا حسّ غریبی است، در این واحه ی تردید
که طوبای یقین سوخت، چو تاغ دل شیدام
زمیخانه ی تسنیم،مگر چشمه گشودند
که گلجوش بهشت است،به راغ دل شیدام
اگر شرب طهور است، من و مستی جاوید
اگر باده ی نور است ، ایاغ دل شیدام
به ترحیب ملک بود، که در پرده نمودند
شقایق شده پیوند، به داغ دل شیدام
عباس خوش عمل کاشانی