این آهنگی متفاوت است، با شعری در قالب مثنوی که کمتر در موسیقی سنتی افغانستان رایج بوده است. این شعر، پارهای از مثنوی «عرفان» بیدل است.
ای تماشاییان هرزهنگاه
حیف کز جلوه نیستید آگاه
این چراغ فروغ داده به باد
با منش توأمی است از ایجاد
بارها با همین فسردهشرر
کردهام درس سوختن از بر
برق شمعش دمی که گشت خموش
منش آوردم از عدم به خروش
ماند بیرونِ در قبیلۀ او
غیر من کس نشد فتیلۀ او
من و او عالمی دگر داریم
کس چه داند به هم چه سر داریم
اینک استاده است در نظرم
مینوازد به چشمک شررم
بررسی
گزارش شده
تایید شده
رد شده