ارسال شده از filmjavani.blog.ir
فیلم به ظاهر سرشار از موسیقیِ درون... بیشتر شبیه به مرثیه‌ای می‌شود برای مردهایی حاشیه‌ای که جریان اصلی موسیقی نابودشان کرده
صبا ارجمندی در حال پس دادن تاوان استقلال خویش است. دختری که خواسته عزت‌نفسش را حفظ کند اما اعتماد‌به‌نفسش را از دست داده. به حساب خودش سن ازدواجش گذشته. بی‌کاری و سَرباری افسرده‌اش کرده...
نوری بیگله جیلان به‌استناد کارنامه‌ی فیلم سازی‌اش، فیلم‌ساز تلخی است. اما کاسابا با همه تلخی‌اش فیلم پُر نوری است: در ناخودآگاه‌اش ایمانی به‌زندگی و جریان حیات موجود است که در سایر فیلم‌های جیلان کمتر دیده می‌شود و این خصیصه بیش از هر چیز حاصل بها دادن به‌تصویرهای ذهنی آدم‌های کاساباست.
در مورد آقای اُسکار می‌توان گفت، با شخصیت اصلی‌ای مواجه هستیم که نه به درستی می‌دانیم کیست و نه دارد چه‌کار می‌کند. سایر آدم‌هایی فیلم هم فقط با نسبتی که در لحظه با او پیدا می‌کنند قابل درک می‌گردند. این ایراد اساسیِ هولی موتروزدر واقع برگ برنده‌ی تأثیرگذاری فیلم نیز هست. چرا که کاراکس با حوصله‌ای سادیستی آدم‌های واقعی را در دلِ مکان‌هایی انتزاعی و موقعیت‌هایی انتزاعی‌تر جلوه‌گر می‌سازد
محور اصلی جلد دوم ، مواجهه آمریکایی‌هاست با موضوعات و مضامینی که قصد ندارند با آن مواجه شوند و از قبول آن تن می‌زنند. «آمریکا هراسی از انتقاد ندارد، به ویژه اگر خویش بر خویشتن خرده بگیرد...آنچه جامعه آمریکایی بیش از حد بدان نیاز دارد در ابتدا، شمارش اشتباهات و خطاهای مرتکب شده در تاریخ کوتاه خود است». موضوع این است که هالیوود می‌کوشد جامعه آمریکا را واکسینه کند پس ابایی ندارد به نمایش کنترل‌شده‌ی چیزهایی بپردازد که مردم آمریکا را می‌ترساند،
سیوتا با تقسیم‌بندی درون‌مایه‌های اصلی و تکرار شونده، و ریزکردن آن‌ها به‌اجزای متشکله‌ی آن‌ها به‌جزئی‌ترین موضوعاتی رسیده که یک فیلمِ هالیوودی تمام عیار را می‌سازد. و تک‌تک این درون‌مایه‌ها را به‌مثال‌هایی فراوانی از سینمای کلاسیک زینت بخشیده.

بیشتر ببینید